مروری بر انواع خشونت علیه زنان در ایران
نگارندگان: م . ع افشار / سارا . ص
به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
پدیدهی خشونت یكی از جمله آسیبهای اجتماعی است كه امروزه در حوزهی حقوق بشر و گفتمان بین المللی بیشتر از هر موضوع دیگری مورد تحقیق و تفحص قرار میگیرد. این نوع آسیب اجتماعی كه ریشهای تاریخی دارد میتواند از یك تهدید به آزار و اذیت جنسی و جسمانی گرفته تا روحیـ روانی و سلب هرگونه آزادی فردی و اجتماعی را شامل شود.
این نوع خشونتها توسط افراد همنوع و یا غیر همنوع حاكمیت و یا اعضای خانواده انجام میگیرد و بدین ترتیب مرزهای نژادیـ قومیـ سنتیـ فرهنگی و اجتماعی را درنوردیده و فراتر از مرزها، عمل کند. در جامعه پدیدهی خشونت تنها مخصوص زنان نیست بلكه خشونت زنان علیه مردان نیز وجود دارد. ولی بصورت آرام و پنهان بروز میکند. در حالیکه خشونت علیه زنان كه جزء آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند بصورت بارزتر و آشكاراتر وجود دارد. این نوع خشونت از آن جهت بسیار حائزاهمیت است كه میتواند زمینهساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی باشد و بنیان مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده را به خطر انداخته و این نهاد و كل جامعه را با مشكلات جبرانناپذیری مواجه سازد.
خشونت علیه زنان یك اصطلاح تخصصی است كه جهت بیان و ابراز كلی كارهای خشونتآمیز علیه زنان بهكار گرفته میشود. محرومیت این قشر آسیبپذیر بهحدی بوده است كه از آمدن به اجتماع ـ خواندن و نوشتنـ استقلال فكری، اجتماعی و مالی بیبهره بودهاند. این در حالی است که شاهد دامنزدن به اعمال خشونتآمیز بیشتری در كشورهای اسلامی هستیم. بطور یقین از طرف قوانین این کشورها خشونت مشروع گشته و صورتی تحمیلی به خود میگیرد. خشونت در خانوادهـ محل كار و در تمامی حوزهای اجتماعی علیه زنان بکار گرفته میشود. در كل پدیدهی خشونت را میتوان در دو بخش مورد بررسی قرار داد:
نخستـ خشونت در خانواده: از آن جهت اهمیت دارد که میتواند زمینهساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی باشد و کانون خانواده را به خطر بیندازد. بنابراین میتوان مهمترین نوع خشونت در خانواده را به دو دسته تقسیم کرد.
الفـ خشونت جسمانی: مانند کتکزدنـ محرومکردن زن و کودکان از پرداخت هزینههای خوراک و پوشاک ـزندانیکردن زنان در منزلـ شکنجهکردن و حتی قتل.
بـ خشونت گفتاری یا کلامی که شامل بدبینی و حقارتـ توهینـ استفاده از کلمات زشت و رکیک ـ بیاحترامیهاـ داد، فریاد و… اعضای خانواده را مورد قهر و غضب قراردادنـ رفتارهای زشت و ناپسند که باعث سوءظن و بدبینی میشود. مجبوركردن زنان به مشاركت در كارهای ضداخلاقی از قبیل پخش موادمخدر، در یك كلام زنان را مورد اهانت و تهمت قراردادن و آنها را زیرآروارهای از بدبینی و حقارت قراردادن در نهایت محیط خانه را ناامن و این ناامنی باعث جنگ و دعوا و عواقب بسیار بدی خواهد شد. این نوع خشونتها بیرحمی را ایجاد و شخصیت زنان را نابود و كرامت انسانی انسانها را زیر سؤال میبرد. در اصل میتوان گفت كه خشونتهای گفتاری در لابهلای خشونتهای ظاهری نهفته گردیده و یا به فراموشی سپرده شدهاند. زنانی كه با این نوع خشونتها روبه رو هستند اکثراً دچار افسردگی میشوند. در نتیجه دچار اختلالات حاد روحی و روانیـ کم خونیـ نبود اعتماد به نفس میشوند. در نهایت خشونت: زنان را در برابر آداب و رسوم ترورنموده و آنها را بیدفاع رها میکند. در نهایت زنان؛ اعمالی نظیر شكنجهـ خودکشیـ خودسوزی و مرگ را سرنوشت خود تلقی میکنند.
دومـ پدیدهی خشونت در هر جوامعی با روشهای گوناگون و مختص به خود بکار گرفته میشود. افراد تشكیلدهنده هر جامعهای اغلب درحین برخورداری از هویت، تعهد قومی، دارای هویت ملی بوده و درون آنها مجموعهای از آداب و رسوم و هنجارهای مختلف علیه زنان وجود دارد. بعضاً به اعتقادات دینی و غیره بر میگردد. مثلاً در كشور عربستان كه مهد تمدن اسلامیت است هماکنون نیز زنان از ابتداییترین حقوق اجتماعی انسانی یعنی انتخابکردن و انتخابشدن محروم هستند. آنها از حق دریافت گواهینامه رانندگی و همچنین حق رانندگیکردن، در برخی از شهرهای عربستان تا این اواخر نیز محروم بودند. حتی پستها و موقعیتهای زنان باید با شرایط كاری آنان یعنی با روح، روان و جسم زنان تناسب داشته باشد و اثری از مردان در آن محیط نباشد و این یكی از نمونههای بسیار كوچك چالشهای زنان در بعضی از كشورهای اسلامی است.
كشور ایران نیز مانند سایر كشورهای جهان با توجه به انواع طیفها و اقوام(تركـ كردـ بلوچـ فارسـ تركمن و غیره) دارای فرهنگهای مختلف بوده و قوانین جزایی و حقوقی ایران همگی به شكلی جنسیتگرایانه وضع شده و حقوق زنان را پایمال میکند. عملاً هرگونه خشونت علیه زنان را مسئلهای طبیعی میدانند. در قوانین ایران نه تنها حمایتی از زنان به چشم نمیخورد بلکه به امتیاز مردبودن وجههی کریه خشونت را مشروعیت میبخشند. با اشارهای كوتاه و گذرا به بعضی از قوانین كه در ایران تصویب شده است به این مهم پی میبریم كه قوانین موجود تحتنام آموزههای دینی قصد دارند به تعمیقبخشی تفكری كه زنان را جنس دوم تلقی میکند، بپردازند. تفکری که زنان را به درجهی دو تقلیلداده و مانند شیء با آن برخورد میکند. چونان که زنان را ملک مردان دانسته و مردان را صاحب اختیار تام زنان میداند.
سال1386به پیشنهاد قوه قضائیه در جلسهی هیت دولت لایحهای به اسم حمایت از خانواده برای تصویب به مجلس ارسال شد كه در مورد چند ماده آن بحثهای زیادی صورت گرفت. حتی مورد نقد و انتقاد فعالان سیاسی و انجمنهای حمایت از زنان واقع شد. البته بعضی از این مادهها تأیید نشد. طبق قانون آن لایحه: مردان برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه همسر اول نداشتند فقط باید توانایی مالی برای دادگاه محرز میگردد و این دادن حق ازدواج بطور دائم بهصورت یك طرفه به مردان جفای نابخشودنی در حق زنان جامعه بوده است.
در اكثر كشورها در صورت عدم تمایل زنان به راوبط نامشروع جنسی و یا زناشوئی بکارگیری خشونت و یا زور جهت برقراری رابطه مزبور جرم و تجاوز محسوب میشود. در حالیكه در ایران مردان میتوانند به دلیل عدم تمكین زنان از آنها شاكی باشند و حتی مورد حمایت قانون قرار بگیرند. طبق مادهی 46 هر فرد خارجیای كه با یك زن ایرانی ازدواج كند به حبس محكوم میشود و حتی عاقد نیز شریك جرم خواهد بود و این نشانهی عدم برابری میان زن و مرد و محدویتهایی برای ازدواج زنان ایرانی است.
دادگاه به پیشنهاد یكی از زوجین میتواند جلسات دادرسی برای دو بار به تأخیر بیاندازد كه این بلاتكلیفی برای زنان بعد از تصمیم به طلاق، خطرناك و حتی در جامعه نیز بعنوان زنان متأهل شناخته شده و مانع از پیشرفت وی در زندگی شخصی میشود. جلسات دادگاه با حضور رئیس و دو نفر مستشار كه یكی از آنها باید زن باشد، رسمیت پیدا میکرد. اما درحال حاضر اجباری برای حضوریافتن زنان وجود ندارد. این نیز تبعیض جنسیتی را در امر قضاوت نشان میداد. یكی دیگر از دلایل عدم برابری زن و مرد در جوامع اسلامی بحث حضانت از فرزندان میباشد. طبق ماده 25 لایحهی مهریه مشمول مالیات میشد و آن را بسان نوعی درآمد برای زنان محسوب میکردند. این در حالی است، روابطی که بر بنیان مادیات شکل میگیرند به تمامی از ارزشهای والای انسانیت گسسته و تهی از عشق و علاقهی رسیدن به کمال انسانی میباشند. فلسفهی زندگی مشترک به کلی اشتباه و بدور از نگرشی آزادمنشانه میباشد. قبل از ازدواج به طلاق و مهریه اندیشیدن نشانگر بیمحتوا بودن روابط مشترک طرفین است. زندگی مشترک در صورتی مایهی پیشرفت زن و مرد است که عاری از هرگونه توقع و چشمداشتی مادی از یکدیگر باشد. مهریه را نیز جنبهی دیگری از شیءانگاری زن به حساب میآوریم. نمیتوان صرف با مادیات زندگی مشترک و آیندهی آن زندگی را تضمین نمود، شاید مادیات تأثیرگذار باشد ولی هرگز تعیینکننده نیست. چراکه افزایش آمارهای سر به فلک کشیدهی طلاق مصداقیست بر این ادعا. چنانکه بایستی روابط مشترک آزاد انسانها جهت ارتقاء سطح کمال و بصیرت انسانی شکل گیرند نه میزان بالا و یا پایینبودن مهریه و مادیات.
و اما از نقطه نظری دیگر سنگساركردن زنان در جوامع اسلامی كه عملی بسیار قبیح و ضدانسانیست، رایج میباشد. این عمل در مورد زنانی كه به جرم و یا اتهام عمل زنا محکوم میشوند اجرایی و مورد تأیید خیلی از علما نیز قرار میگیرد. هکذا این نمونهی بسیار كوچكی از قوانین خشنونتآمیزی بوده كه در عالم سكوت پیشروی و در لوای قانون بر علیه زنان جامعه تصویب و اجرایی میشوند. مسئلهی مدنظر ما ذهنیتیست که به تمامی از معیارهای انسانی به دور بوده و به هر قیمتی که شده بر آن است زنان را از صحنهی زندگی طرد کرده و یا محکوم و مقصر نشان دهد. در بسیاری از كشورهای اسلامی قوانین منع خشونت بسیار ضعیف و یا حتی در بعضی از كشورها مثل ایران عاملان خشونت، مورد حمایت و تشویق دولت قرار میگیرند.